این چند روز مشهد فقط شهر مشهدیها نیست؛ زائران به همان اندازه در این شهر حضور پرشور دارند که مجاوران. آنانی که به سفر پیاده اربعین نرفتهاند و جاماندههای این واقعه باشکوه معنوی هستند، تمام هموغمشان را میگذارند که خود را به قافله زائران پیاده امامهشتم (ع) برسانند.
ورودی غرب مشهد یکی از مبادی است که هر ساله در چنین روزهایی، قدمگاه زائران پیاده میشود؛ پیادههایی که از راه دور و نزدیک و مبدأهای متفاوت به این شهر قدم میگذارند و وجه مشترکشان، مقصد نهایی آنان است.
این زائران پیاده تا رسیدن به مقصد، درکنار موکبهای فراوانی، پا سست میکنند تا خادمان این شهر، خستگی این سفر شیرین را از سر شانههای آنان بردارند و درواقع شریک زیارتشان شوند.
موکب امامرضا (ع) در خیابان آزادی، ۳۰ سال است که تعداد زیادی خادم عاشق را گردهم آورده است تا برای زائران سنگتمام بگذارند و به بهترین شکل ممکن از آنان پذیرایی کنند. این ایستگاه با فراهم آوردن خدماتی همهجانبه که توزیع غذا و لباس، پخت نان، شستشو و دوخت لباس، درمان و خدمات زیاد دیگری را شامل میشود، از میهمانان امامرضا (ع) آنچنان پذیرایی میکند که شایسته آنان است و تمام اینها بهمدد نیروهای مردمی است که هرساله نهتنها از مشهد که از شهرهای مختلف، خود را به این موکب میرسانند.
با اصغر تحقیقی، دربان حرم امام رضا (ع) و بانی اصلی این ایستگاه بزرگ صلواتی، در محل برپایی این موکب و چند روز مانده به افتتاح آن، گفتگو را آغاز میکنیم. او که تمایل چندانی به این گفتگو ندارد، بهاصرار ما بالاخره میپذیرد که به پرسشهای شهرآرامحله پاسخ دهد.
حاج آقای تحقیقی میگوید: بهترین نشانه برای یافتن ایستگاه صلواتی «امامرضا (ع)»، گنبد طلایی کوچک و نمادینی از حرم امامهشتم (ع) است که در ورودی ایستگاه قرار گرفته است. نقارهخانهای هم به سبک و سیاق نقارهخانه امامرضا (ع) با راهپله مخصوص به خود، کنار آن طراحی شده است که این ایستگاه را از سایر ایستگاههای صلواتی متمایز میکند.
وی ادامه میدهد: در روزهای پایانی ماه صفر که تعداد زائران پیاده، به اوج خود میرسد، ما بهصورت گروهی و با چند شتر به استقبال کاروانهای زیارتی میرویم. گروه مارش مذهبی هم با ما همراه هستند. این گروه هنرمند اصفهانی، مارش خوشامد و عزا مینوازند و همزمان، بازنشستهها و کهنهکارهای نقارهخانه امامرضا (ع) که ما را همراهی میکنند، نقاره میزنند. این برنامهها حال زائران خسته و رنجور را دگرگون میکند.
این خادم امامرضا (ع) درباره نحوه آشناییاش با گروه هنرمند اصفهانی میگوید: ۱۵ سال پیش در روز میلاد امامهشتم (ع) به حرم میرفتم. در بین راه این گروه را دیدم که مارش میزنند. یکی از رهگذران، به نت مارش ایراد گرفت. من هم دفاع کردم. از همانجا آشنا شدیم و هرسال این گروه در چنین ایامی به مشهد میآیند و برای ما مارش عزا میزنند.
داربستهای فلزی، اتاقکهای کوچک و بزرگی ساختهاند؛ از ۵۰ متر تا ۵۰۰ متر یا حتی بزرگتر. چند نفری در یکی از همان اتاقکها که دورتادورش با چادر برزنتی مستتر شده است، درحال آزمودن دو دستگاه پخت نان هستند.
کیسههای بزرگ آرد نیز در اتاقکی کنار دستگاهها روی هم چیده شدهاند. حاجآقای تحقیقی درباره این نانوایی میگوید: ۱۷ سال پیش، روز قبل از عاشورا کنار حرم امامحسین (ع) بودم. تنوری بود و نان و غوغایی. همانجا از خود امامحسین (ع) خواستم کمکم کند که من هم در موکب مشهد، نان تازه دست زائر امامرضا (ع) بدهم. همینطور هم شد.
این ۱۵ هزار نان که روزانه پخت میشود، فقط برای زائری که به ایستگاه ما میآید، نیست. ما نان سایر ایستگاههای جاده قوچان را هم تأمین میکنیم.
او ادامه میدهد: نانهای شیرمال و روغنی و کرمانی بین زائران، پرطرفدار است و به همان سبک و سیاق محلیاش پخته میشود. برای پخت نان محلی کرمانی، ۲۵ هموطن همکاری میکنند.
داستان پیوستن کرمانیها به خادمان موکب امامرضا (ع) نیز از زبان حاجآقای تحقیقی شنیدنی است: «سالها پیش، این افراد برای زیارت به مشهد آمدند و در حسینیه کرمانیها اتراق کردند. من هم بهعنوان خادم امامرضا (ع) برای سخنرانی به آنجا رفتم.
چند نفر گفتند میخواهیم خادم امامرضا شویم، چهکار باید بکنیم؟ از آنها پرسیدم چه هنری بلدید؟ گفتند پخت نان و این شروع همکاری ما با آنها بود. حالا هرسال، ۲۵ نفر از این هموطنان، پیش از شهادت امامرضا (ع) برای پخت نان محلی شهرشان، به ایستگاه ما در مشهد میآیند.»
روبهروی نانوایی، چایخانه است که سماورهای بزرگی روی پیشخوان آن تعبیه شده است. کنار آن بهداری و درمانگاه زائران است تا چنانچه آنان، بنا به شرایط جسمی، نیاز به معاینه و درمان پزشک عمومی یا متخصص داشتند، مداوا شوند.
اتاق ماساژ نیز درکنار بهداری است تا زائران خسته با ماساژی حرفهای، رنج سفر از تنشان زدوده شود. بنا بهگفته حاجآقای تحقیقی، ماساژورهایی که با آنها همکاری میکنند، همگی دورهدیده و اهل شهر تهران هستند. او میگوید: ۶ خانم و ۱۰ آقا ماساژورهای حرفهای موکب را تشکیل میدهند که هر سال از تهران به مشهد میآیند.
با آنها هم در محل اقامتشان در مشهد، ازطریق یک دوست آشنا شدم؛ البته آن زمان ماساژ دادن را بلد نبودند و فقط میخواستند خادم شوند. من پیشنهاد دادم که در همان شهر خودشان، دوره ببینند. آنها از همان سالِ بعد آشنایی، به ما ملحق شدند و در این ۱۵ سال، کار ماساژ زائران را برعهده دارند.
راهاندازی این موکب که حالا حاجآقا درباره بخشهای مختلفش با ما صحبت میکند، به ۲۴ سال پیش برمیگردد و جرقه برپایی آن نیز، از دیدارش با یک زائر کهنسال زده شده است: «روزهای آخر صفر بود. میخواستم برای کاری به چناران بروم.
ناگهان پیرزنی را دیدم که پرچم سیاهی روی دوشش گرفته است و بهتنهایی از کنار جاده میرود. نزدیک او رفتم و برای اینکه نترسد، خودم را معرفی کردم که خادم امامرضا (ع) هستم. پرسیدم در این جاده بهتنهایی چه میکنید؟ گفت از یکی از روستاهای قوچان میآید و سال گذشته با کاروان، این مسیر را طی کرده، اما امسال کاروان نیامده و خودش بهتنهایی برای ادای نذر و عهدش به مشهد آمده است. حال عجیب و معنوی پیرزن، مرا منقلب کرد.
محترمانه خواستم سوار ماشین شود تا او را به مقصد برسانم، اما قبول نکرد، حتی پولی را که تعارفش کردم، نگرفت. شمارهتماسی به او دادم تا اگر کاری داشت، با خودم یا همسرم تماس بگیرد، اما آن پیرزن، هیچوقت با ما تماس نگرفت و گفت من مهمان امامرضا (ع) هستم. فردای آن روز، یک کارتن کیک رضوی گرفتم و بیهیچ نیت قبلی، آن را در همین جاده توزیع کردم.
همین کارتن کیک، مرا به فکر راهاندازی یک ایستگاه صلواتی در این محدوده انداخت. موضوع را در جلسه مذهبی خودمان که نامش آلمحمد (ص) است، مطرح کردم. اعضای جلسه از این پیشنهاد استقبال کردند. از سال بعد، در منزلآباد یک ایستگاه صلواتی برای زائران پیاده برپا کردم؛ البته ناگفته نماند که تعداد زائران پیاده در آن زمان در مقایسه با الان خیلی کم بود.
یک سال بعد، به آن سمت بزرگراه آزادی که فعلا روبروی ما قرار دارد نقلمکان کردیم. باغی در حاشیه جاده بود که با وساطت یکی از آشنایان، صاحبش آن را دراختیار ما گذاشت. کارمان را با کیک و چای شروع کردیم و بعد امدادهای مردمی رسید و وعدههای پذیرایی اضافه شد. ۱۵ سال آنجا بودیم و بعد باغ را فروختند.
مانده بودیم چه کنیم که بازهم خدا کمکمان کرد. یک روز آقای مقدم، صاحب مکان فعلی موکب، برای صرف چای به ایستگاه ما در همان باغ آمد. رو به من کرد و گفت ما روبهروی شما آنطرف جاده هستیم و سوله بزرگی داریم. اگر خواستید و نیاز به کمکی بود، میتوانید از سوله استفاده کنید. بعد از فروش باغ در حدود هشت سال پیش، موکب به خیابان آزادی ۱۵۱ و سوله بزرگ آقای مقدم انتقال یافت و تا به امروز اینجا هستیم.»
حاجآقا هر سال برای بازگشایی موکبش رسمورسوم همسایهداری را بهجا میآورد: «هرسال قبل از اینکه داربست بزنیم، از همسایهها و کسبه دوروبر اجازه میگیرم؛ چون برپایی ایستگاه، کاری مستحب است و همسایهآزاری، حرام.»
او عامل موفقیت این موکب را در یک چیز میداند و بر آن تأکید میکند: «رمز موفقیت ما نماز اول وقت است. هرکسی هر جا باشد، ولو روی داربست نصفونیمه، موقع اذان، نماز اول وقتش را میخواند. امامحسین (ع) روز عاشورا در صحرای کربلا نماز اول وقت خواند و این بزرگترین درس برای ماست.»
البته حاجآقا پیش از برپایی ایستگاه به یکی از ائمه و خاندان آنان هم توسل میکند: «امسال پیش از برپایی ایستگاه، به کربلا رفتم و با حضرت ابوالفضل (ع) گفتگو و به ایشان توسل کردم؛ به همین خاطر اطمینان دارم که برنامه امسال هم مثل سالهای قبل باشکوه و معنوی برگزار میشود.»
این دربان امامرضا (ع) میگوید: درمجموع ۲۵۰ نفر بهصورت شبانهروزی در این کار خداپسندانه همکاری میکنند و جمع هزینههای سالانه ایستگاه حدود ۴۰۰ میلیون تومان است و هرچه برای پذیرایی هزینه میکنیم، از بهترین نوع تهیه میشود. برای امسال دو تن برنج ایرانی، پنج تن مرغ، سه تن شکر، سه تن روغن، ۳۰ تن آرد مرغوب و یک تن خرمای بم تهیه شده است. همه خدمات ما رایگان است، ضمن اینکه هیچ زائری از این ایستگاه، دست خالی بیرون نمیرود و بههر حال کفش یا لباس یا گرمکن و... هدیه میگیرد.
خدمات همه بخشهای ایستگاه بهجز غرفه محصولات فرهنگی رایگان است. برای این غرفه، تخفیف ۵۰ درصدی درنظر گرفته شده است. تحقیقی در معرفی بیشتر ایستگاه فرهنگی میگوید: یکی از فضاهای پرطرفدار ما غرفه کتاب است. انواعواقسام کتاب را برای همه گروههای سنی با سلیقههای مختلف میخریم و با تخفیف ۵۰ درصدی میفروشیم. سال گذشته ۲۲ میلیون تومان کتاب فروختیم.
او خیلی گذرا سایر بخشهای باقیمانده موکب را هم معرفی میکند تا چیزی از قلم نیفتد: «همه قسمتهای ایستگاه، مجهز به دستگاههای سرمایشی و گرمایشی هستند. استراحت گاههای ما با فرش تمیز و نو پوشیده شده است تا بهترین فضا برای استراحت زائران فراهم شود. وعدههای غذایی را هم ۳۰ آشپز حرفهای در آشپزخانه انتهای ایستگاه که مجهز به دستگاههای صنعتی است، آماده میکنند. امکان شستشوی لباس با ماشینهای لباسشویی بزرگ صنعتی در کمتر از نیم ساعت و خدمات خیاطی و کفاشی و تعمیر موبایل نیز فراهم شده است.»
او با اشاره به ۲۴ چشمه حمام و سرویس بهداشتی و وضوخانه دائمی میگوید: درکنار تمام اینها، حوله و وسایل بهداشتی و لباس زیر هم به زائران میدهیم و نحوه صحیح غسل کردن را نیز به آنان آموزش میدهیم.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۴ آبان ۹۶ در شماره ۲۶۹ شهرآرامحله منطقه ۱۰ چاپ شده است.